بدهی یک معجزه مالی است.
اگر ملکی را با 20 درصد کاهش خریداری کنید و بقیه آن را بانک تأمین مالی کند و ارزش آن تنها 10 درصد افزایش یابد، سود شما 50 درصد است. (من منتظر می مانم تا حساب را انجام دهید.)
اگر کارخانه دارید و میتوانید ماشینی بخرید که بهرهوری را افزایش میدهد، پولی که برای پرداخت آن دستگاه قرض میگیرید سود کافی ایجاد میکند که دوباره آن را انجام دهید. و دوباره.
افسوس که جغجغه نیز می تواند از راه دیگری برود.
اگر ارزش آن ملک کمی کاهش یابد، همه چیز را از دست می دهید.
اگر رقبای شما ماشین آلات بهتر و گرانتری از شما بخرند، میتوانند کمتر از شما بفروشند و سرمایهگذاری شما از بین میرود.
کشاورزی مشکل است. همیشه بوده است. اما اهرم و بدهی آن را به چالشی دائمی تبدیل می کند. اگر آب و هوا بهتر از آن چیزی است که هر کسی انتظار دارد و بازارها مناسب هستند، برای یک فصل واقعاً خوب عمل می کنید. اما اگر شرایط تغییر کند، اگر کود به سختی بدست آید، اگر مازاد وجود داشته باشد، بانک هنوز خوب عمل می کند، اما کشاورز می تواند از بین برود.
دلیل بد بودن مشکلات زنجیره تامین این است که سازمانهای دارای اهرم نیاز به کشف چگونگی استخراج هر پنی از جریان نقدی خود داشتند، و داشتن موجودی کمتر در دسترس، راهی هوشمندانه برای به دست آوردن اهرم بیشتر به نظر میرسید. تا زمانی که یک محموله دیر شود و سپس همه چیز متوقف شود.
و… وقتی یک بانک یا یک سرمایهگذار دو نیروگاه را در نظر میگیرد و متوجه میشود که نیروگاه زغالسنگ در کوتاهمدت 1 درصد سود بیشتری دارد اما برای جامعه صد برابر بدتر است، به جای انعطافپذیری، به دنبال سکهها میروند. زیرا اهرم ارزش یک پنی کوتاه مدت را چنان چند برابر می کند که احساس می کنند چاره ای جز انتخاب مسیر شکننده، خودخواهانه و کوتاه مدت ندارند.
اهرم همه چیز را تسریع می کند. یادگیری دیدن آن یک گام کلیدی در درک چگونگی رفع آن است.