هنر (فیلم، نمایشنامه، داستان، نقاشی، شعر…) برای ایجاد تغییر وجود دارد. اغلب ، این تغییر در بیننده است ، و گاهی اوقات ، هنر قدرتمند فرهنگ را تغییر می دهد.
هنر بدون قصد می تواند ما را سرگرم کند و همچنین می تواند کلیشه ها را تقویت کرده و به سادگی به تداوم آنچه در جهان ماست کمک کند.
هنر با قصد خودخواهانه برای دستکاری بیننده برای خدمت به نیازهای هنرمند وجود دارد. اغلب گسترش نمی یابد ، اما وقتی گسترش یابد ، می تواند بر روی جهان اطراف ما تأثیر مخرب داشته باشد.
اما هنر با نیت سخاوتمندانه متفاوت است. ممکن است مسئله ای را که شما می خواهید مطرح نکند (در واقع ، دقیقاً به همین دلیل است که ما به آن نیاز داریم) و باعث ایجاد تنش می شود زیرا به ما کمک می کند تا مسائل را با روشی جدید نگاه کنیم.
نمایشنامههای سارا جونز یا کتابی از سینکلر لوئیس یا موسیقی چارلز ویلسون یا فیلمی از امی کوپلمن وجود دارند که ما را به سختی به فکر فرو میبرند. به این فکر کنیم که چه چیزهایی را بدیهی می دانیم و فکر کنیم که اگر به اندازه کافی مراقبت کنیم ممکن است متفاوت باشد.
من مطمئن نیستم که حتی مهم است که هنرمند وقتی برای خلق اثر نشسته اند چه تصور می کرده است. به نظر می رسد هنر خود چیزی می خواهد ، تا تغییری در جهان ایجاد کند. و توانایی خلق چنین هنری متعلق به هریک از ماست.