اینجا چیزی کم نیست وبلاگ ست

این صفحه عمداً خالی مانده است سابقه طولانی دارد

فکر می‌کردم این یک چیز IBM از دهه 1960 است، اما هزار سال یا بیشتر از آن دور بودم.

دلایل خوبی برای خالی بودن یک صفحه وجود دارد. تا کردن امضاها، فرآیندهای چاپ، شروع فصل‌ها از سمت راست یا چپ…

اما دلایل بهتری هم وجود دارد که به مردم بفهمانید شما این کار را عمدی انجام داده اید. به خصوص در یک کتاب با صحافی آزاد یا یک کتابچه راهنمای فنی. دانستن اینکه صفحه نیست فرض می شود داشتن چیزی روی آن استرس را از بین می برد و به خواننده این امکان را می دهد که اطمینان حاصل کند که متن کامل است.

البته، از آنجایی که ما برای پر کردن هر لحظه با کشیدن انگشت، موج‌سواری و کلیک کردن مسابقه می‌دهیم، به راحتی فراموش می‌کنیم که اجازه داریم برخی فضاهای خالی را بگذاریم. در واقع، نه تنها مجاز، بلکه اگر می خواهیم خوب زندگی کنیم، لازم است.

و اگر ما (به خود و شاید به دیگران) اعلام کنیم که عمداً این کار را انجام داده‌ایم، آسان‌تر می‌شود.

[HT to Andy for the prompt]


[unrelated: Here is a fascinating essay from an insider at Google about the shift in the AI universe. It’s happening very fast. There’s a ton of organizational turbulence, and this might be a moment open source has been waiting for.]