اگر جهان را به قطعات مجزا تقسیم کنیم ، دیدن و پردازش آن بسیار آسان تر است. این غیر داستانی است ، این داستانی است. این یک رستوران خوب است ، این یک رستوران بد است. این شخص موفق است ، آن یکی نیست.
این تمایزها تقریباً همیشه اشتباه است.
نه تنها اشتباه ، بلکه بی فایده است ، زیرا با نادیده گرفتن موارد بین این دو ، ما ایده ها (و افراد) را به جای اینکه آنها را به عنوان بخشی از یک کل پیوسته ببینیم ، منزوی می کنیم.
شیب ها لزوماً لغزنده نیستند ، اما احتمال وجود آنها بسیار بیشتر از راه پله های مرتب است. و سپس ما باید تصمیم بسیار سختی بگیریم که در کجا در وسط آشفته قرار داریم یک نشانگر قرار دهیم.